جدول جو
جدول جو

معنی مار کتی - جستجوی لغت در جدول جو

مار کتی
از توابع لیتکوه آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارکت
تصویر مارکت
بازار، معامله، تجارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارکی
تصویر مارکی
عنوان اشرافی مردانه در بعضی کشورهای اروپا بین دوک و کنت
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
محمد بن فضل بن علی مارشکی طوسی مکنی به ابوالفتح از مردم طابران. امامی فاضل و بسیار عبادت بود. از ابوحامد غزالی فقه آموخت و از گزیده ترین شاگردان طوسی بشمار می آمد. او به سال 549 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان چ اسدی ج 4 ص 391)
لغت نامه دهخدا
(رِ کِ)
دو استخوان کتف در طرفین بدن و در خلف شانه در قسمت فوقانی پشت بین دندۀ دوم و دندۀ هشتم و در طرفین خط وسط (تیره پشت) قرار می گیرد و بواسطۀ زائدۀ خارجیش با استخوان چنبر مربوط شود. این استخوان که از استخوانهای پهن است مثلثی شکل بوده و شکل آن در زیر پوست محسوس میباشد. استخوان کتف بواسطۀ عضله ها بر قفسۀ سینه نصب شده است وقتی که آن عضله ها کم قوه و ضعیف باشد این طور بنظر می آید که استخوان بشکل بال در حال جدا شدن از قفسۀ سینه میباشد و مخصوصاً کنار داخلیش بسیار نمایان می گردد. استخوان کتف دارای یک سطح قدامی و یک سطح خلفی و سه کنار داخلی فوقانی و خارجی میباشد. سطح قدامی استخوان که بطرف دنده ها متوجه است مقعر و بحفرۀ تحت کتفی موسوم میباشد. سطح خلفی استخوان از نظر شکل خارجی دارای اهمیت است زیرا بواسطۀ زائدۀ برآمده ای موسوم به خار کتف بدو حفرۀ غیر مساوی فوق خاری و تحت خاری تقسیم میشود. (کتاب کالبدشناسی هنری تألیف دکتر نعمت اﷲ کیهانی ص 23 و 24)
لغت نامه دهخدا
(عَمْ ما رِ فِ تا)
وی از حکام مراکشی ’تمبکتو’ از شهرهای سودان است. و از سال 1006 تا 1007 ه. ق. حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ص 132)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 215 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن برنج، کنف و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ سَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان آمل، دارای 156 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
کنایه از ضحاک است. مارفش. ماردوش:
گراین مارکتف اهرمن چهر مرد
بداند برآرد ز من وز تو گرد.
(گرشاسبنامه).
رجوع به ضحاک شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
منسوب است به قریۀ مارشک. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مار شکلی
تصویر مار شکلی
مار کرپی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل مهر کن حکاکی، عمل و شغل مهر کن حکاکی، مهر کنی یا قالب سازی حک مهر است برای قلمکاری و آن باین ترتیب است که ابتدا روی قطعه ای از کنده گلابی (مقطع تنه درخت) نقاشانی که تبحر دارند و کارشان طراحی نقشه های قلمکار است نقشی را که میخواهند روی پرده قلمکار بیندازند طراحی میکنند. بعد کسی که کارش قالب تراشی است و با استادی بسیار بوسیله اسباب و ادوات مخصوص این کار میتواند باسانی هر نقشی را که بدستش بدهند روی قطعه چوب کنده گلابی در آورد بکندن قالب مشغول میشود و در ظرف چند روز گاه چند هفته با مهارت و ظرافت قابل ملاحظه ای قالب را حک میکند. پس از آنکه صورت نقاشی شده را روی چوب حک کرد آن وقت قالب آماده برای استفاده است. باید در نظر داشت که برای هر یک از رنگهایی که در یک نقش قلمکار بکار میرود احتیاج بیک قالب مجزا دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار کنی
تصویر کار کنی
عمل و کیفیت کار کن
فرهنگ لغت هوشیار
مرغ تخمی، مرغ مادر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در اندار کلی شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
ناپدری، شوهر مادر
فرهنگ گویش مازندرانی
ماه گرفتگی
فرهنگ گویش مازندرانی
از طرف مادر، نسبت خویشاوندی از طرف مادر داشتن، رضاعی
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای مرتفع به ارتفاع بیست متر و سطحی برابر هشت هکتار واقع
فرهنگ گویش مازندرانی
کوه و قلعه ای با همین نام در مشرق شهرک کتالم رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
ماش پتی غذایی آبکی و خورش مانند استاین غذا را بیشتر در زمستان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکریز دستی و اثری قدیمی در گیل محله ی دشت سر واقع در منطقه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مکانی در آلاشت واقع در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
دارکوب
فرهنگ گویش مازندرانی
لان های که پرندگان بر تنه ی درختان سازند
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ی پوشیده از سرخس، محله ای از گل گوه قدیم در عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در حومه نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قله ای در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حوزه ی علمده نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان پایین لیتکوه آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
دهکده ای از دهستان بابل کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بابل کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع واقع در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی